خاطره زایمان من
میخوام از تجربه ای بنویسم که همیشه دغدغه بزرگ ذهنم بود و فکر میکردم هیچ رقمه از پس اش برنمیام ولی براومدم و تونستم و اون قدر ها که برای خودم بزرگش کرده بودم ترسناک نبود و حتی شیرین هم بود.جالبه که همیشه فکر میکردم یک پسر خواهم داشت و خدا هم یک پسر گل مامانی بهم داد و خدا رو هزاران بار به خاطر داشتن و بودنش شکر گزارم.خوب برم سر اصل مطلب.روزی که دکتر برای سزارین برام تعیین کرده بود 24 تیر ماه یعنی دقیقا 39 هفته تمام بود و چون نینی نچرخیده بود دیگه شکی نبود که باید سزارین بشم و خودم هم همین رو میخواستم.روز قبل اش تمام خونه رو با همسرم تمیز کردیم که البته همه کاراش رو اون انجام داد...
نویسنده :
آرزو و حامد
15:32